امید و زندگی به‌جای تنهایی و افسردگی

تنهایی در دوران جدید فقط به سالمندان اختصاص ندارد. فاصله‌ها نسبت به گذشته افزایش یافته و همین دوری از یکدیگر، احساس تنهایی و پیامدهای ناشی از آن را بیشتر کرده است. این موضوع به‌ویژه درمورد افرادی که در گذشته خود معمولاً زندگی‌شان در کنار جمعی از آشنایان، بستگان و دوستان سپری شده بیشتر احساس می‌شود.

ما در این باره -هم از نقطه نظر علمی و هم تجربی- تمرکز زیادی داشته‌ایم و برای دور کردن این احساس از سالمندان اقدامات گوناگونی را انجام داده‌ایم:

اول اینکه: خانواده‌ها و دوستان هر سالمند این امکان را دارند که در همه ساعات روز به سالمندشان سر بزنند و اوقاتشان را با او سپری کنند. در بهار و تابستان که هوا مطبوع‌تر است این دیدارها می‌تواند در محوطه بیرونی سرسبز مراکز انجام شود که محیط را دلپذیرتر می‌کند. همچنین سالمندان در مراکز، امکانات بهتر و بیشتری از منازلشان برای پذیرایی از میهمانانشان دارند که همین مساله هم از نگرانی بازدیدکننده‌ها مبنی بر اینکه سالمند را به زحمت نیندازند؛ کم می‌کند و هم از دغدغه ذهنی سالمند که پذیرایی مناسبی داشته باشد.

دوم اینکه: طیف متنوعی از سالمندان از همه گروه‌های اجتماعی معمولاً میهمان ما هستند: از دانشگاهی و افراد علمی گرفته تا افرادی با مهارت‌های اجرایی. از مدیر و رییس گرفته تا خانه دار. از اقوام و مذاهب مختلف. از میان هنرمندان و افراد دنیادیده. افرادی با قریحه‌های گوناگون مثل ادبی، اجتماعی، اقتصادی و یا حتی افرادی که سلیقه و توانایی‌های شخصی ویژه دارند. معمولاً سالمندان این امکان را دارند که از مجموعه حاضر بتوانند دوستان خوبی برای خودشان پیدا کنند و به آن‌ها نزدیک‌تر شوند و روزهایشان را با گفتگو و همراهی یکدیگر بگذرانند. حس هم‌ذات‌پنداری از این نظر به آن‌ها کمک می‌کند که با به اشتراک گذاشتن مسائلشان، میزان آرامش ذهنیشان را افزایش دهند و به سطح مطلوب‌تری از کیفیت زندگی دست پیدا کنند.


سوم اینکه: خانواده‌های سالمندان پس از مدت کوتاهی با سالمندان دیگر هم آشنا می‌شوند و در هر بازدیدشان از آن‌ها نیز احوال‌پرسی می‌کنند. موارد زیادی داشته‌ایم که این آشنایی‌ها به‌حدی از دوستی و نزدیکی رسیده که خانواده‌ای برای مراسم جشن خود از پاره‌ای از سالمندان دیگر نیز برای شرکت در جشنشان دعوت کرده‌اند. این دوستی‌های بیشتر و احوال‌جویی‌ها باعث می‌شود که افراد کمتر احساس تنهایی کنند.

چهارم اینکه: سالمندان معمولاً در منازل خودشان، یا تنها زندگی می‌کرده‌اند و یا با افراد بسیار محدودی از نزدیکانشان ولی در مراکز ما پس از مدت کوتاهی با همکاران ما نیز احساس دوستی و نزدیکی می‌کنند. یکی از اصول اولیه همکاری در مراکز ما استعداد دوستی و همراهی با سالمندان است. این حس در روحیه سالمندان تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد به این معنا که وقتی یکی از همکاران ما برای مدتی ناگزیر به مرخصی می‌رود -مثل مرخصی زایمان- سالمندان پیگیر احوال شخصی او هستند.

پنجم اینکه: سالمندان معمولاً به‌سختی این تمایل را دارند که از رختخوابشان بلند شوند و زمانی را به قدم زدن، استفاده از هوای آزاد یا همراهی و گفتگو با دیگران در محیط عمومی بگذرانند. یکی از برنامه‌های روزانه ما این است که آن‌ها را تشویق و کمک کنیم چنین کنند. در رختخواب بودن به‌خودی‌خود افسرده‌کننده است ولی وقتی همت در آن‌ها به گونه‌ای جمع می‌شود که برایشان اوقات لذت‌بخش‌تری می‌آفریند؛ طبیعی است که احساس تنهایی نیز کمتر خواهد بود. از برنامه‌های عمومی ما در این ارتباط این است که تشویقشان کنیم صبحشان را با یک صبحانه عالی در محوطه عمومی مراکز و به‌همراه سایر دوستانشان صرف کنند. همین باعث می‌شود که هرروز شروع خوبی را تجربه کنند. همین برنامه را ما در هنگام ناهار و شام هم داریم و در بین آن‌ها یعنی در میان‌وعده‌ها هم این‌ها را تکرار می‌کنیم. مابین این‌ها برنامه‌هایی هست که فراخور حال سالمندان، روزانه یک یا دو بار از استشمام هوای آزاد و لذت گفتگو با یکدیگر و دیگران و نیز فیلم دیدن، بازی کردن یا مطالعه بهره می‌برند.

ششم اینکه: ما برنامه‌های تفریحی روزانه داریم که سالمندانی که تمایل داشته باشند داوطلبانه از آن‌ها استفاده می‌کنند. در بین این برنامه‌های تفریحی رفتن به پارک‌ها، سینما، کنسرت، تئاتر، گالری‌ها و نمایشگاه‌های دوره‌ای، مراکز خرید، رستوران، مراکز زیارتی و تفریحی و امثال آن‌ها وجود دارد. تأثیر این برنامه‌ها در روحیه سالمندان فوق‌العاده است. البته چنین سرویسی با درنظر گرفتن اینکه هر سالمندی شرایط جسمی مخصوصی دارد و ما موظف به تأمین سلامتی همه آن‌ها هستیم برای مراکز ما ساده نیست ولی به دلیل تأثیر زیاد این برنامه‌ها در روحیه سالمندان ترجیح می‌دهیم با همه سختی این برنامه‌ها را داشته باشیم.